Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3893 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
fallout pattern
U
نمونه ریزش اتمی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fallout prediction
U
محاسبه میزان ریزش اتمی پیش بینی ریزش
rainout
U
ریزش ابر اتمی به علت رطوبت هوا بارش غبار اتمی
clean weapon
U
جنگ افزار اتمی کم ریزش جنگ اتمی که اثار باقیه کم داشته باشد
fallout
U
ریزش اتمی
residual
U
مربوط به ریزش اتمی
fallout wind vector plot
U
طرح یا چارت نمایش سمت باد ریزش اتمی
minometer
U
دستگاه دوزسنج تشعشع اتمی وسیله اندازه گیری دوز اتمی
implosion weapon
U
جنگ افزار اتمی حساس قابل انفجار با تجزیه اتمی
isotopy
U
دارای تساوی در اعداد اتمی برابری عددی اتمی
proliferation
U
سیستم گسترش اتمی یاگسترش تولید اتمی
module
U
اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری
modules
U
اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری
atomic weight
U
وزن اتمی یک عنصر که برمبنای 61 وزن اتمی اکسیژن قرار داده شده است
fallout contours
U
خطوط میزان منحنی تشعشع اتمی یا نشان دهنده شدت تشعشع اتمی
european atomic energy community
U
جامعه نیروی اتمی اروپا اتحادیه متشکل از بلژیک وفرانسه و المان و ایتالیا ولوگزامبورک و هلند که هدفش ایجاد تسهیلات مختلف در راه بهره برداری ازانرژی اتمی است
acceptance sampling
U
نمونه برداری جهت پذیرش نمونه قبولی
sample
U
نمونه برداشتن نمونه نشان دادن
sampled
U
نمونه برداشتن نمونه نشان دادن
nuclear stalemate
U
گلوله اتمی خارج از رده گلوله اتمی ممنوعه
nucleon
U
اجزای داخل هسته اتمی هستک هسته اتمی
sampling
U
نمونه گیری برداشت نمونه
fission to yield ratio
U
توان بمب اتمی نسبت انرژی شکافت اتمی به انرژی حاصله از پرتاب بمب
atomic demolition munition
U
خرج تخریب مهمات اتمی مهمات مخصوص تخریب جنگ افزار اتمی
cloud chamber effect
U
اثرات حاصله از لایه خارجی قارچ اتمی اثرات پوسته قارچ اتمی
undisturbed sample
U
نمونه گیری بهم نخورده نمونه دست نخورده
natural dyes
U
رنگینه های طبیعی
[که عموما از گیاهان و بعضی حیوانات تهیه می شوند. نمونه گیاهی رنگ قرمز گیاه روناس و نمونه حیوانی رنگ قرمز، حشره قرمزدانه می باشد.]
early time
U
زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
survey meter
U
دستگاه دوزسنج تشعشع اتمی دستگاه تشعشع سنج اتمی
chuct
U
ریزش
effusions
U
ریزش
effusion
U
ریزش
coryza
U
ریزش
catarrh
U
ریزش
outflow
U
ریزش
calvities
U
ریزش مو
flux
U
ریزش
precipitation
U
ریزش
outflows
U
ریزش
overflow
U
ریزش
overflowed
U
ریزش
overflows
U
ریزش
log chute
U
ریزش
spray
U
ریزش
psilosis
U
ریزش مو
influxes
U
ریزش
come down
U
ریزش
disembogue
U
ریزش
disemboguement
U
ریزش
disengorgement
U
ریزش
depilation
U
ریزش مو
drencher
U
اب ریزش
spills
U
ریزش
spilling
U
ریزش
spilled
U
ریزش
spill
U
ریزش
fallout
U
ریزش
diffusion
U
ریزش
landslide
U
ریزش
landslides
U
ریزش
rheumatism
U
ریزش
influx
U
ریزش
defluxion
U
ریزش
inset
U
: ریزش
swoop
[on]
U
ریزش
[سر]
afflux
U
ریزش
affluxion
U
ریزش
affusion
U
ریزش
on the fly
U
ریزش
affution
U
ریزش
gushes
U
ریزش
abscission
U
ریزش
sprinkle
U
ریزش نم نم
pouring
U
ریزش
poured
U
ریزش
pour
U
ریزش
insets
U
: ریزش
inpouring
U
ریزش
pours
U
ریزش
sprinkles
U
ریزش نم نم
sprinkled
U
ریزش نم نم
chute
U
ریزش
perfusion
U
ریزش
sprayed
U
ریزش
overflown
U
ریزش
gush
U
ریزش
chutes
U
ریزش
infusions
U
ریزش
sprays
U
ریزش
infusion
U
ریزش
fox evil
U
ریزش مو
gushed
U
ریزش
spraying
U
ریزش
splashing
U
صدای ریزش
splashes
U
صدای ریزش
landfall
U
ریزش زمین
splash
U
صدای ریزش
rate of pouring
U
سرعت ریزش
landfalls
U
ریزش زمین
inflow
U
ریزش درونی
overflowing
U
فراوان ریزش
fall
U
شیبشکن ریزش
downfall
U
انحطاط ریزش
snowfalls
U
برف ریزش
splotch
U
ریزش یا پاشیدن
annual preciptation
U
ریزش سالانه
snowfall
U
برف ریزش
outflow
U
ریزش جریان
landslides
U
ریزش خاک
pourability
U
قابلیت ریزش
landslide
U
ریزش خاک
castability
U
قابلیت ریزش
outpourings
U
بیرون ریزش
outflows
U
ریزش جریان
outpouring
U
بیرون ریزش
deplumation
U
ریزش مژگان
gleet
U
ریزش مخاط
intinction
U
ریزش القاء
pouring cup
U
قاشق ریزش
outpour
U
بیرون ریزش
lachrymation
U
ریزش اشک
slides
U
سراشیبی ریزش
fallout pattern
U
شکل ریزش
rock rubble
U
ریزش سنگ
fall of rock
U
ریزش سنگ
fail out
U
ریزش کردن
pouring gate
U
دریچه ریزش
pouring nozzle
U
شیپوره ریزش
instillation
U
ریزش تدریجی
insti
U
ریزش تدریجی
chutes
U
ریزش با سقوط
chute
U
ریزش با سقوط
hair loss
U
ریزش مو
[پزشکی]
over flow
U
طغیان ریزش
baldness
U
ریزش مو
[پزشکی]
lopecia
U
ریزش مو
[پزشکی]
flush pipe
U
لوله ریزش
flow side
U
ریزش در شیب
pour point
U
نقطه ریزش
loss of hair
U
ریزش مو
[پزشکی]
alopecia
U
ریزش مو
[پزشکی]
pouring platform
U
سطح ریزش
pouring spout
U
ناودان ریزش
epiphora
U
اشک ریزش
drip loop
U
حلقه ریزش اب
slide
U
سراشیبی ریزش
ptyalism
U
ریزش خیو
downcome
U
انحطاط ریزش
mucorrhea
U
ریزش مخاط
disemboguement
U
ریزش گاه
dewfall
U
ریزش شبنم
drop inlet
U
دریچه ریزش
slumps
U
افت ریزش
drop manhole
U
دهانه ریزش
slump
U
افت ریزش
slumped
U
افت ریزش
slumping
U
افت ریزش
income
U
ریزش فهور
snow inlet
U
دریچه ریزش برف
rheumy
U
دارای ریزش یازکام
landslips
U
ریزش خاک کوه
shedding of battery plate
U
ریزش صفحه باتری
haemothorax
U
ریزش خون درسینه
rheum
U
ریزش اب چشم یادهان
stave
U
شکستن ریزش کردن
flux
U
اسهال خون ریزش
instilment
U
ریزش و تلقین تدریجی
land slip
U
ریزش سنگ از کوه
dewfall
U
هنگام ریزش شبنم
landslip
U
ریزش خاک کوه
pours
U
تراوش بوسیله ریزش
drip proof enclosure
U
حفافت در مقابل ریزش اب
gravitational collapse
U
فرو ریزش گرانشی
head
U
ارتفاع ریزش سر رولور سر
rainfall
U
ریزش باران بارنغگی
electron disintegration
U
فرو ریزش الکترونی
pouring
U
تراوش بوسیله ریزش
pour
U
تراوش بوسیله ریزش
poured
U
تراوش بوسیله ریزش
infalling
U
ریزش بسوی درون
hemorrhaged
U
خون ریزش نزف الدم
haemorrhaging
U
خون ریزش نزف الدم
hemorrhages
U
خون ریزش نزف الدم
haemorrhages
U
خون ریزش نزف الدم
haemorrhaged
U
خون ریزش نزف الدم
hemorrhaging
U
خون ریزش نزف الدم
haemorrhage
U
خون ریزش نزف الدم
indraft
U
ریزش چیزی بسوی درون
indravgnt
U
ریزش چیزی سوی درون
pour
U
ریزش بلا انقطاع ومسلسل
poured
U
ریزش بلا انقطاع ومسلسل
pours
U
ریزش بلا انقطاع ومسلسل
indraght
U
ریزش چیزی بسوی درون
pouring
U
ریزش بلا انقطاع ومسلسل
rain wash
U
فرسایش ناشی از ریزش باران
landslides
U
ریزش خاک کوه کنار جاده
to block
[to block up]
[to clog]
[to clog up]
something
U
جلوی جریان
[ریزش]
چیزی را گرفتن
landslide
U
ریزش خاک کوه کنار جاده
hexatomic
U
شش اتمی
nuclear
U
اتمی
triatomic
U
سه اتمی
Recent search history
Forum search
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1
the selected wells are 5 boreholes only, and desired samples quantity is 150-200 kg
2
مفعول
1
Material-dependent representative
1
i wish to wish the wish the wish you wish to wish the wish
2
single gas
2
single gas
1
we drove to visit my parents in Ipswich.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com